پیش از آن که‌ روند گفتار، احکام مفصّلی را درباره‌ی اوقات روزه و حدود افطار و امساک بیان دارد، نگاه شگفتی به اعماق نفس و نهانیهای درون می‌یابیم‌. عوض ‌کامل و دوست داشتنی در برابر رنج روزه‌، و اجر و پاداش فوری در مقابل پذیرش فرمان الهی می‌یابیم‌... این امر را واژه‌های دلربا و با صفائی شکل می‏‎بخشند که از آنها نور می‌بارد: 
(وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیسْتَجِیبُوا لِی وَلْیؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یرْشُدُونَ) (١٨٦)
هنگامی که بندگانم از تو درباره‌ی من بپرسند (که‌ من نزدیکم یا دور، بکو) من نزدیکم و دعای دعا کننده را هنگامی که مرا بخواند پاسخ می‌گویم (‌و نیاز او را بر آورده می‌سازم‌) پس آنان هم دعوت مرا (‌با ایمان و عباداتی همچون نماز و روزه و زکات...) بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا آنان راه یابند (‌و با نور ایمان به مقصد برسند)‌.

من نزدیکم‌... دعای دعاکننده را هنگامی که‌ مرا بخواند پاسخ می‌گویم‌... چه لطافتی‌؟ چه عطف توجهی‌؟ چه صفائی‌؟ چه انس و الفتی‌؟ رنج روزه و رنج هر تکلیف دیگری در برابر این محبت و این نزدیکی و این انس و الفت‌، چه می‌ارزد و کی رنج بشمار است‌؟

هر یک از واژه‌های آیه شامل لطافت و حامل ظرافت دلربا و دوست‌داشتنی است‌:

(وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ )

هنگامی که بندگانم از تو درباره‌ی من بپرسند (که‌ من نزدیکم یا دور، بگو:‌) من نزدیکم و دعای دعا کننده را هنگامی که مرا بخواند پاسخ می‌گویم.

اضافه‌کردن عباد به خود، و پاسخ رویاروی و بدون واسطه‌ی خدا بدیشان، بدین معنی که‌ نفرمود: به آنان بگو‌: من نزدیکم‌... بلکه خداوند بزرگوار خودش به مجرّد درخواست بندگان، پاسخ آنان را عهده‌دار گردید و گفت‌: نزدیک هستم‌... و نگفت‌: دعا را می‌شنوم‌... بلکه در پاسخ دادن به ندا و دعا شتاب بکار برد وگفت‌:

(أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ )

د‌عای د‌عاکننده را هنگامی که مرا بخواند پاسخ می‌گویم‌...

کار حیرت‌انگیز و آیه‌ی شگفت‌آوری است‌... آیه‌ای است که به دل شخص ایباندار، شادابی فرح افزا و مهر خوگرانه و خشنودی آرام بخش و اعتماد و یقین می‌بخشد... و مؤمن با داشتن اینها، در آستان رضایت‌، و جوار شادی و نشاط‌، و پناهگاه امن و امان‌، و قرارگاه محکم و استوار می‌زید.

در سایه‌ی این انس محبّت آمیز، و نزدیکی مهربیز، و پاسخگوئی الهام‌انگیز، خداوند بندگان خویش را فرا می‌خواند تا دعوت او را بپذیرند و فرمانش را لبیّک گو‌یند، و بدو ایمان داشته باشند، تا شاید این امر آنان را به سوی رشد و هدایت و صلاح سوق دهد:

(فَلْیسْتَجِیبُوا لِی وَلْیؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یرْشُدُونَ) (١٨٦)

پس دعوت مرا (‌با ایمان و عباداتی همچون نماز و روزه و زکات‌...) بپذیرنذ و به من ایمان بیاورند تا آنان راه یابند (‌و با نور ایمان به مقصد برسند)‌.

پس آخرین نتیجه و واپسین ثمره‌ی پذیرش فرمان و داشتن ایمان نیز از آن ایشان است‌ که عبارت از رشد و هدایت و صلاح است‌. چه خداوند از جهانیان بی‏نیاز است‌.

رشدی‌ که ایما‌ن آن را پدید می‌آورد و پاسخگوئی فرمان الهی دست به ایجادش می‌یازد، رشد حقیقی است‌. چه راه و روش خدایانه‌ای که‌ الله آن را برای انسانها برگزیده است‌، یگانه راه و روشی است‌ که مترقیانه و در میانه است‌. آنچه جز آن است‌، جاهلیّت و دیوانگی بشمار است و مقبول هیچ شخص راه یافته و پیشرفته‌ای نیست و به تکامل و ترقّی نمی‌انجامد. وقتی هم باید چشم به راه قبول دعای بندگان از سوی خدای رحمان شد که آنان به فرمان او گوش فرا دهند و اوامر او را بپذیرند و راه راست‌ گیرند و راهیاب و رهنمون‌ گردند. برایشان نیز لازم است‌ که او را به ‌کمک بطلبند و در بر‌آوردن درخواست خویش شتاب نورزند. زیرا خدا است‌ که به درخواستشان در وقت مناسبی‌ که برابر سنجش حکیمانه‌اش مشخّص داشته است پاسخ می‌گوید و دعایشان را اجابت می‌فرماید.

ابوداود و ترمذی و ابن ماجه روایت نموده‌اند از قول ابن میمون - با اسنادی که‌ داشته است - و او از سلمان فارسی رضی الله عنهُ نقل ‌کرده اینکه پیغمبر (ص) ‌فرموده است‌:

(إنّ الله تَعالى لَیسْتَحْی أنْ یبْسُطَ الْعَبْدُ إلَیهِ یدَیهِ یسْألُهُ فیهِما خَیراً فَیرُدَّهُما خائِبَتَینِ ).

خداوند بزرگوار شرم دارد از اینکه بنده دو دستش را به سویش بگستراند و از وی درخواست کند که بدانها نیکی دارد و او آنها را ناامید برگرداند.

ترمذی از عبدالله پسر عبدالرحمن دارمی‌- با اسنادی که داشته است - روایت نموده است اینکه پیغمبر (ص) فرموده است‌:

(مَا عَلَى ظَهْرِ الْأَرْضِ مِنْ رَجُلٍ مُسْلِمٍ یَدْعُو اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ بِدَعْوَةٍ إِلَّا آتَاهُ اللَّهُ إِیَّاهَا أَوْ کَفَّ عَنْهُ مِنْ السُّوءِ مِثْلَهَا مَا لَمْ یَدْعُ بِإِثْمٍ أَوْ قَطِیعَةِ رَحِمٍ )

بر روی زمین شخص مسلمانی یافته نمی‌شود که خدای ذوالجلال را باری به یاری طلبد و از وی چیزی بخواهد مگر آنکه خدا آن را بدو دهد، یا (‌اگر دفع بلا و رفع مشکلی را از وی درخواست کند، آن را چاره کند و) گرفتاری و بدی را همچنین از او بدور دارد، مادام که خواستار گناهی یا گسیختن پیوند خویشی نشده باشد. در صحیح مسلم و بخاری آمده است‌ که رسول خدا (ص) فرموده است‌:

(یُسْتَجَابُ لأَحَدِکُمْ مَا لَمْ یَعْجَلْ: یقُولُ: قَدْ دَعْوتُ رَبِّی، فَلَمْ یسْتَجب لِی)

دعای کسی از شما پذیرفته می‌شود که شتاب نورزد. (‌بدین معنی که‌) بگوید: دعا کردم و نیاز خواستم اما دعایم پذیرفته نشد و نیازم برآورده نگردید.

در صحیح مسلم آمده است‌ که از پیغمبر (ص) ‌روایت است که فرموده است‌:

(لا یزالُ یسْتَجابُ لِلْعَبْدِ ما لَمْ یدْعُ بِإثم أوْ قَطیعَةِ رَحِمٍ ما لَمْ یسْتَعْجِلْ).

پیوسته دعا و نیاز بنده پذیرفته و برآورده میشود، مادام که گناهی یا گسیختن پیوند خویشاوندی را نخواهد و شتاب نورزد.

بدو عرض شد: ای رسول خدا (ص) شتاب کدام است‌؟ فرمود:

یقول: قَدْ دَعوْتُ، وَقَدْ دَعَوْتُ، فَلَمْ أرَ یسْتَجِبُ لی، فَیَسْتحْسِرُ عِنْدَ ذَلِکَ وَیَدَعُ الدُّعَاءَ

بگوید: من که دعا کردم‌، و باز هم دعا کردم (‌و نیازم را به اصرار بارها طلبیدم‌) ولی ندیدم که از من پذیرفته (‌و نیازم برآورده‌) شود، پس بدین هنگام است که خسته و درمانده گردد و دعا کردن را رها سازد. (‌و نیاز خواستن را ترک گوید)‌.

روزه‌دار از همه‌ی دعاکنندگان دعا و نیازش به قبول نزدیکتر است‌، چنانکه امام ابوداود طیالسی در مسند خویش - با اسنادی که‌ دارد - از عبدالله ابن عمر رضی الله عنه روایت نموده ا‌ست که‌ ‌گفته است‌: از رسول خدا (ص) شنیده‌ام که‌ فرمود:

(للصائم عند إفطاره دعوة مستجابة)

روزه‌دار به هنگام افطارش دعای مقبولی دارد.

این بو‌د که عبدالله ابن عمر به هنگام افطار اهل و عیال و فرزندان خود را می‌خواند و دعا می‌کرد. همچنین ابن ماجه در سنن خویش - با اسنادی‌ که دارد - از عبدالله ابن عمر روایت نموده است اینکه پیغمبر (ص) ‌فرموده ا‌ست‌:

إِنَّ لِلصَّائِمِ عِنْدَ فِطْرِهِ لَدَعْوَةً مَا تُرَدُّ

روزه‌دار را به هنگام افطار دعائی است که برگشت ندارد‌.

در مسند امام احمد و سنن تر‌مذی و نسائی و ابن ماجه از ابوهریره رضی الله عنهُ روایت شده است‌ که رسول خدا (ص) فرموده است‌:

ثَلَاثَةٌ لَا تُرَدُّ دَعْوَتُهُمْ الْإِمَامُ الْعَادِلُ وَالصَّائِمُ حَتَّى یُفْطِرَ وَدَعْوَةُ الْمَظْلُومِ یَرْفَعُهَا اللَّهُ دُونَ الْغَمَامِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَتُفْتَحُ لَهَا أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَیَقُولُ بِعِزَّتِی لَأَنْصُرَنَّکِ وَلَوْ بَعْدَ حِینٍ
سه کس دعایشان ردخور ندارد: پیشوای دادگر، و روزه‌دار تا افطار می‌کند، و ستمدیده‌، که خدا روز رستاخیز دعای او را بر فراز ابرها می‌برد و درهای آسمان به رویش باز می‌شود، و خدا می‌فرماید: به عزّت و جلال خود سوگند، تو را یاری می‌دهم اگر هم مدت زمانی بر آن بگذرد.

از اینجا است‌ که در لابلای سخن از روزه‌، از دعا یاد می‌شود.

*

آنگاه روند گفتار به پیش می‌رود و بعضی از احکام روزه را برای مؤمنان بیان می‌دارد. از جمله برای حلال و مباح بودن این امور را معیّن و روشن می‌سازد: حلال بودن نزدیکی با زنان در شب روزه ازغروب آفتاب تا سپیده‌ی بامداد، همچنین حلال بودن خوردن و آشامیدن‌، و تعیین اوقات روزه از سپیده‌ی بامداد تا غروب آفتاب‌ و حکم نزدی زناشوئی در مدّت زمان اعتکاف در مساجد:

(أُحِلَّ لَکُمْ لَیلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِکُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَکُمْ فَتَابَ عَلَیکُمْ وَعَفَا عَنْکُمْ فَالآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى یتَبَینَ لَکُمُ الْخَیطُ الأبْیضُ مِنَ الْخَیطِ الأسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَى اللَّیلِ وَلا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاکِفُونَ فِی الْمَسَاجِدِ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَقْرَبُوهَا کَذَلِکَ یبَینُ اللَّهُ آیاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یتَّقُونَ) (١٨٧)

آمیزش و نزدیکی با همسرانتان در شب روزه‌داری حلال گردیده است‌. آنان لباس شمایند و شما لباس آنانید (‌و دوری از آمیزش با یکدیگر برایتان بسی رنج‌آور است‌)‌. خداوند می‌دانست که شما (‌از لذائذ نفسانی می‌کاستید و معتقد بودید که شبها بعد از بخواب رفتن‌، همخوابگی با همسران حرام است و) بر خود خیانت می‌کردید، خداوند توبه‌ی شما را پذیرفت و شما را بخشید، پس هم اکنون (که‌ با نصّ صریح‌، همخوابگی آزاد است‌) با آنان آمیزش کنید و چیزی را بخواهید که خدا برایتان لازم دانسته است (‌همچون بقای نسل و حفظ دین و آبرو و پاداش اخروی‌)‌، و بخورید و بیاشامید تا آنگاه که رشته‌ی سپیده‌ی بامداد از رشته‌ی سیاه (‌شب‌) برایتان از هم جدا و آشکار می‏‎گردد، سپس روزه را تا شب ادامه دهید. (‌همخوابگی با همسران در تمام شبهای روزه‌داری حلال است‌، لیکن‌) وقتی که در مساجد به (‌عبادت‌) اعتکاف مشغولید با آبان همخوابگی نکنید. این (‌احکام روزه و اعتکاف‌) حدود و مرزهای الهی است و بدانها نزدیک نشوید. خداوند این چنین آیات خود را برای مردم روشن می‌سازد، باشد که پرهیزگار شوند.

در آغاز وجوب روزه‌، همخوابگی و خوردن و نوشیدن در صورتی که‌ روزه‌دار بعد از افطار کردن بخواب می‌رفت‌، قدغن بود. اگر در شب - هر چند پیش از دمیدن سپیده‌ی بامداد هم می‌بود - از خواب برمی‌خاست همخوابگی و خوردن و آشامیدن برای او حلال نبود. اتفاقاً یکی از آنان هنگام افطار، خوراکی در نزد اهل و عیال خود آماده نیافت و خواب بر او چیره شد. بعد از چندی بیدار گردید ولی خوردن و نوشیدن برایش حلال نبود، این بود که بدون طعام به روزه‌داری ادامه داد. فردای آن روز به مشقّت افتاد و خبرش به‌گوش ییغمبر (ص) ‌رسید. همچنین یکی از آنان یا همسر یکی از ایشان بعد از افطار بخواب رفت‌، سپس انگیزه‌ی همان مرد را برانگخت و با همسرش نزدیکی ‌کرد و خبرش به ‌گوش پیغمبر (ص) رسید.
مسلمانان به مشقّت این تکلیف دچار آمدند، لیکن خداوند ایشان را از این رنج نجات داد و در حالی که‌ مزه‌ی آزمون در اندرونشان پد‌یدار بود آنان را به سوی آسودگی برگرداند تا ارزش آسانی و اندازه‌ی رحمت الهی و ارج اجابت دعا را بدانند... این بودکه این آیه نازل شد تا برای آنان همخوابگی را در فاصله‌ی میان غروب آفتاب و سپیده‌دمان‌، حلال دارد:

(أُحِلَّ لَکُمْ لَیلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِکُمْ )

همخوابگی با همسرانتان در شب روزه‌داری حلال گردیده است‌.

(الرَّفَثُ) مقدّمات همخوابگی یا خود همخوابگی است‌، در اینجا هر دوی آنها مقصود و مباح است‌... لیکن قرآن همین جوری ازکنار این معنی نمی‌گذرد بدون آنکه دست نوازشگرانه و مهربانانه و قشنگ و زیبائی بر آن کشد، بگونه‌ای که‌ پیوند زناشوئی را رخشندگی و آرامش و شادابی می‏بخشد، و آن را از درشتی و درندگی معنی حیوانی بدور می‌دارد، و معنی ستر و پوشش را در میسّر گرداندن این پیوند، زنده و بیدار می‌سازد.

(هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ )

آنان لباس شمایند و شما لباس آنانید.

لباس پوشاننده و حفظ کننده است‌... این پیوند موجود میان شوهر و همسر نیز چنین است‌. هر یک از آن دو می‌پوشانند و محفوظ می‌دارند. اسلام دینی است که این پدیده‌ی انسانی را به همان شکلی که‌ هست و با تمام حقایق درونی و واقعیت بیرونی او می‌پذیرد و ساختمان وجودی وی را و فطرت او را ارضاء می‌سازد، و دستش را می‌گیرد و با همه‌ی وجودی که‌ دارد او را به سوی مدارج ترقّی و تعالی اوج می‌دهد... اسلام که این دید او است‌، به انگیزه‌های گوشت و خون لبّیک می‌گوید، و در آن واحد، این جان پاک را به پیکرش می‌دمد و این جامه‌ی زیبا را بر قامتش راست می‌گرداند. آنگاه که‌ خداوند متعال در صدد پرده‌برداری از رحمت خویش است و در پاسخ به سروشهای فطرتشان نمودارش می‌فرماید، برای مردمان نهاد سرستشان و نهان مشاعر و حواسشان را روشن می‌گرداند:

(عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَکُمْ فَتَابَ عَلَیکُمْ وَعَفَا عَنْکُمْ)

خداوند می‌دانست که شما (‌از لذائذ نفسانی می‌کاستید و معتقد بودید که شبها بعد از بخواب رفتن‌، همخوابگی با همسران حرام است و) بر خود خیانت می‌کردید، خداوند توبه‌ی شما را پذیرفت و شما را بخشید.

این خیانتی که‌ به خود می‌کردند و خدا از آن برایشان سخن می‌راند، در سروشهای زندانی‌، و امیال سرکوب شده‌، ‌و یا در خود کردار و کنش پدیدار می‌شود. چنانکه روایت است‌ که یکی از آنان دست به انجام آن یازید... در هر دو حالت خدا توبه‌ی ایشان را پذیرفت و از آنان صرف نظر کرد، از همان زمان که‌ ضعفشان نمودار شد و پروردگارشان بدان پی‌برد... پس آنچه را که در آن به خود خیانت می‌کردند برایشان مباح و آزاد فرمود:

(فَالآنَ بَاشِرُوهُنَّ )

پس هم اکنون (که‌ با نصّ صریح‌، همخوابگی آزاد است‌) با آنان آمیزش کنید.

لیکن این مباح بودن و آ‌زادی عمل هم‌، بدون اینکه با خدا ارتباط حاصل‌ کند، و بدون اینکه در این نشاط نفسها متوجّه خدا گردد، به پیش نمی‌رود و سر خود نمیگیرد:

(وَابْتَغُوا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ )

چیزی را بخواهید که خدا برایتان لازم دانسته است‌.

همان چیزی را خواستار شویدکه خدا بر‌ایتان لازم دیده است و آن لذّت بردن از زنان و بهره‏مندی از فرزندان است که ثمره‌ی همخوابگی است‌. چه هر دوی این امور برابر فرمان خدا است‌، و جزو کالائی است‌ که خدا آن را به شما داده است‌، ر به سبب مباح‌ کردن و مهیّا داشتنش‌، طلبیدن و جویا شدن آن آزاد است‌. و از آنجاکه ربط و پیوند با خدا دارد، از عطایای الهی بشمار است‌. در فراسوی آن نیز حکمتی نهفته است‌، و در محاسبات جهانی خداوندگار، هدفی برای آ‌ن منظور است‌. د‌ر این صورت همخوابگی تنها به خاطر انگیزه‌ی حیوانی و لذّت جسمانی نیست‌، به شکلی که‌‌ گسیخته از آن افق بالائی باشد که هرگونه شادی و نشاطی به سویش درگرایش است‌.

بدین وسیله آمیزش زن و شوهر با هدفی بزرگتر از خودشان‌، و افقی فراتر از زمین و بالاتر ا‌ز لحظه‌ی لذّت میانشان‌، پیوند می‏‎یابد. بدینگو‌نه رابطه‌ی زناشوئی‌، پاکیزه و با صفا می‌شود و ترقّی و تعالی می‌گیرد.

با نگرش چنین الهاماتی و وارسی این نوع اشاراتی که‌ در توجیهات قرآنی و در جهان‌بینی اسلامی موجود است‌، پی به‌ کوشش نتیجه بخش حکیمانه‌ای می‌بریم که‌ برای پیشبرد بشریّت و دگرگونی آن در حدود فطرت و نیروی انسانی و سرشت وجودی که دارد، صرف می‌شود. روشی که‌ اسلام برای تعلیم و تربیت و رشد و تکامل و ترقّی و تعالی دارد این چنین است‌. روشی است که‌ با دست آفریدگار پی‌ریزی شده است و از زیر دست خداوندگاری بیرون آمده است که به اوضاع آفریدگان از همه داناتر است و بس‌ دقیق وسنجشکار و آگاه است‌.

در آن هنگامی که‌ آمیزش را مباح داشته است در همان وقت خوردن و آشامیدن را آزاد فرموده است‌:

(وَکُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى یتَبَینَ لَکُمُ الْخَیطُ الأبْیضُ مِنَ الْخَیطِ الأسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ث)

بخورید و بنوشید تا آنگاه که رشته‌ی سپیده‌ی بامداد از رشته‌ی سیاه (‌شب‌) برایتان از هم جدا و آشکار می‏‎گردد. یعنی تا آنگاه که روشنائی در افق و روی بلندی‏های کوهها پراکنده می‌شود. ییدایش رشته‌ی سفید در آسمان منظور نیست که فجر کاذب نامیده می‌شود، بلکه روشنائی فجر صادق مورد نظر است‌ که بلندیها را فرا می‌گیرد. بر حسب روایاتی‌ که درباره‌ی محدود ساختن وقت امساک در دست است می‌توانیم بگوئیم که‌: اندکی پیش از طلوع خورشید هنگام امساک است‌. اینک ما در کشورمان برابر اوقات شناخته‌ای‌، دست از طعام و دیگر مفطرات می‌کشیم‌ که مدّتی پیش از وقت امساک شرعی است و چه بسا محض احتیاط بیشتر باشد.

ابن جریر - با اسنادی که‌ دارد - از سمر‌ه پسر جندب روایت نموده است‌ که ‌گفته است‌: رسول خدا صلّر الله علیه وآله وسلّم فرموده است‌:

(لَا یَمْنَعَنَّکُمْ مِنْ سُحُورِکُمْ أَذَانُ بِلَالٍ وَلَا الْفَجْرُ الْمُسْتَطِیلُ وَلَکِنْ الْفَجْرُ الْمُسْتَطِیرُ فِی الْأُفُقِ) اذان بلال و فجر مستطیلی شکل شما را از سحریتان باز ندارد، بلکه فجر همه جاگستر و رخشان در افق (‌نشانه‌ی روز و آغاز روزه‌داری است‌)‌.

فجر مستطیر (‌همه جاگستر و کرانه فراگیر و رخشان‌) در افق‌، مدت کمی بر طلوع خورشید سبقت می‌گیرد... بلال رضی الله عنهُ ‌برای گفتن اذان بامدادان شتاب می‌کرد که خفتگان بیدار شوند، سپس ابن مکتوم برای امساک اذان می‌گفت‌. اشاره به اذان بلال، مبنی بر این معنی است‌.

آنگاه حکم همبستری به هنگام اعتکاف در مساجد، ذکر می‌شود. اعتکاف به معنی خلوت کردن و گوشه‌گیری برای عبادت خدا در مساجد، و بر نگشتن به خانه جز بر‌ای قضاء حاجت یا خوردن و آشامیدن است‌. اعتکان در واپسین روزهای ماه رمضان‌، سنّت است‌. روش رسول خدا (ص) این بود که در ده روز آخر رمضان به اعتکاف می‌پرداخت‌... این مدت دوران پرداختن به خدا و اشتغال به ذکر الله است‌، و لذا همبستری در آن قدغن است تا پرداختن به خدا به طور کامل حاصل‌ گردد و جز یاد خدا در میان نماند و نفس انسان از هر چیزی جز خدا ببرد و دل از هر مشغلتی جز او پرداخته شود:

(وَلا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاکِفُونَ فِی الْمَسَاجِدِ)

با آنان همبستر نشوید بدانگاه که شما در مساجد به اعتکاف نشسته‌اید.

این حکم شامل وقت امساک و زمان افطار به طور یکسان است و در هر دو رقت باید از همبستری دوری جست‌.

سرانجام‌، براساس روش قرآن و برابر رهنمودی‌ که در توجیه وکانال دادن به هر شادی و نشاطی و حرکت و سکونی‌، و هر خودداری و امتناعی و هرگونه امر و نهی دارد، همه‌ی امور به خدا ربط و پیوند می‌یابد:

(تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَقْرَبُوهَا )

اینها حدود و مرزهای خدا است و بدانها نزدیک نشوید. نهی در اینجا از نزدیکی و همبستری است‌... تا منطقه‌ی ترقّی آنجا تشکیل شود، و هرکه هم پیرامون ترق دور زند چه سبا در آن افتد. انسان نیز همیشه نمی‌تواند خودداری ورزد و نفس خویش را مهار کند. لذا شایسته است که انسان اراده‌ی خود را به وسیله‌ی نزدیک‌ گشتن به چیزهای حرام و ممنوع اشتهاء بیز و شهوت انگیز، به معر‌ض امتحان درنیاورد، به اعتماد اینکه می‌تواند خویشتنداری ‌کند و توسن سرکش نفس را مهار نماید هر وقت که‌ بخواهد. این است‌ که چون در اینجا پای مرزها در پیش است و جای پناه‌ گرفتن و دوری‌ گزیدن از شهوات است‌، فرمان این است که‌:

(فَلا تَقْرَبُوهَا )

پس بدان حدود نزدیک نشوید.

منظور از این فرمان‌، همبستری زناشوئی است نه نزدیک‌ گشتن معمولی‌. لیکن چنین تحذیر و دور شوی‌، آن هم بدین منوال‌، اشاره به سختگیری و پرهیز دارد: (کَذَلِکَ یبَینُ اللَّهُ آیاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یتَّقُونَ) (١٨٧)

خداوند این چنین آیات خود را برای مردم روشن می‌سازد، باشد که پرهیزگار شوند.

بدین منوال تقوی و پرهیزگاری به عنوان هدف و سرانجامی جلوه‌گر می‌آید، و خدا آیات خویش را برای مردم بیان می‌فرماید تا خود را به تقوی و پرهیزگاری برسانند. این هم هدف بس سترگی است که‌ ارزش آن را کسانی می‌شناسند که ایمان آورده باشند و چنین‌کسانی مؤمنانی هستند که پیوسته مورد خطاب این قرآن می‌باشند.

*

در سایه‌ی روزه‌، و خودد‌اری از خوردن و آشامیدن‌، پرهیز دادن دیگری از نوعی خوردن به میان می‌آید: خوردن اموال مردم به بیهودگی، از راه داوری بردن به پیش قضات‌، با تکیه بر اینکه از راه مغالطه و سفسطه در قرائن و اسانید، و استفاده ازگوشه وکنایه و زبان آوری خویش و ناآشنائی دیگران در ادای ‌گفتار و اقامه‌ی برهان، چیزی نصیبتان شود. چه قاضی برابر چیزی قضاوت می‌کند و رأی صادر می‌نماید که برای او پدیدار و هویدا می‌گردد، ولی چه بسا حقیقت جز آن باشد که برای او نمایان‌گشته است‌. ا‌ین تحذیر و پرهیز به دنبال بیان حدود الهی و دعوت به تقوی و ترس از خدا می‌آید تا فضائی از خوف و هراس بر این حدود و مرزها سایه افکند و مانع دست یازیدن به محرمات و پای فرا نهادن از سر حدّ مقررّات خداوند گردد:

(وَلا تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَینَکُمْ بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُکَّامِ لِتَأْکُلُوا فَرِیقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالإثْمِ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ) (١٨٨)

اموال خودتان را به باطل (‌و ناحق‌، همچون رشوه و ربا و غصب و دزدی‌...) در میان خود نخورید و آن را به امراء و قضات تقدیم ندارید تا از روی گناه، بخشی از اموال مردم را بخورند و شما بر آن آگاه باشید (‌و بدانید که ستمکار را یاری داده‌اید و مرتکب گناه شده‌اید)‌.

ابن‌کثیر در تفسیر آیه‌ی فوق ‌گفته است‌،

(‌علی پسر ابو طلحه‌ گفته است‌، از ابن عباس روایت است‌ که چنین بیان داشته است‌: این درباره‌ی کسی است که پولی بر او است وگواه و شاهدی و نوشته و برهانی هم در میان نیست‌، و او راه انکار در پیش می‌گیر‌د و کشمکش را به پیش قضات می‌کشاند هر چندکه می‌داند او مقروض است و گناهکار و حرام خور. همچنین از مجاهد، سعید پسر جبیر، عکرمه‌، حسن‌، فتاده، سدی‌، مقاتل پسر حیان‌، و عبدالرحمن پسر زید پسر اسلم‌، روایت شده است‌ که گفته‌اند: کشمکش و دادخواهی‌، نادرست و بی‌معنی است در حالی‌ که تو میدانی که‌ ستمگری‌. در صحیح مسلم و بخاری آمده است‌ که از ام سلمه روایت است که‌ رسول خدا (ص) فرموده است‌:

وإنما یأتینی الخصم فلعل بعضکم أن یکون ألحن بحجته من بعض فأقضی له، فمن قضیت له بحق مسلم فإنما هی قطعة من نار فلیحملها أو لیذره

من شکی نیست که انسانم‌، و شاکیان به پیش من می‌آیند و چه بسا یکی از شما زبان‌آورتر و زیرکتر از دیگری در اقامه‌ی برهان خویش باشد و من (‌از روی ادای گفتار و اظهار دلائلی که دارد) به سود او داوری کنم (‌و حق را به جانب او دهم‌)‌، پس هرکه حق مسلمانی را در داوریم بدو داده باشم‌، آنچه (‌بدین‌وسیله بدو تعلق می‏‎گیرد بداند که‌) تکّه‌ای از آتش (‌دوزخ‌) است‌، حال می‌خواهد آن را بر دارد یا ترکش گوید.

به همین منوال خدا آنان را با حقیقت ادّعائی که‌ دارند وامی‌گذارد (‌تا آنچه خواهند بکنند، لیکن باید بدانندکه در هر صورت‌) قضاوت قاضی‌، حرامی را حلال نمی‌سازد، و حلالی را حرام نمی‌نماید.
قاضی بایستی برابر ظاهر امر به داوری پردازد، و گناه چنین حکمی وبال‌ گردن کسی است‌ که در آن حیله‌گری پیش‌ گرفته باشد.

به همین شکلی‌، در امر دادخواهی و حق طلبی نیز کار به تقوی می‌کشد، و با هراس از خدا پیوند می‏‎یابد، همانگو‌نه‌ که در قصاص و وصیّت و روزه نیز چنین بود. چه همه‌ی اینها بخشهای هماهنگی در پیکر‌ه‌ی روش و برنامه‌ی ‌کامل الهی هستند. و همه به آن دستاویزی محکم و استوارند که جمیع بخشهای چنان روش و برنامه‌ای را بهم می‌پیوندد... از اینجا است‌ که روش و برنامه‌ی الهی وحدت یگانه‌ای می‌شود. نه پراکنده و جزء جزء می‌گردد و نه از هم می‌پاشد. ترک‌ کردن بخشی از آن و انجام بخش دیگر، ایمان به قسمتی از کتاب و کفر ورزیدن به قسمتی از آن خواهد بود... چنین کاری سرانجام‌ کفر بشمار است‌. پناه بر خدا!





پانوشت‌ها:
-----------------------------------
[1] ذرائع جمع ذریعه‌، به معنی وسیله است‌. ذرائع در اصطلاح فقهاء به اموری اطلاق می‌شود که منتهی به حرام یا حلال ‌گردد. بدین معنی‌: کاری که منتهی به حرام شود حرام است‌، وکاری که‌ منتهی به حلال شود حلال است‌، و آنچه واجبی از واجبات بدون انجام آن امکان‌پذیر نباشد واجب است‌. پس مقصود از سدّ ذرائع‌، جلوگیری از چیزهائی است که‌ به حرام منتهی‌ گردد... (‌مترجم‌)‌. برای اطلاع بیشتر به‌کتاب «‌ألسَّلام العالَمِیُّ و الإسلام‌» تألیف سید قطب‌، صفحه ١٤٧ و ١٤٨، و کتاب «‌اصول الفقه‌» تألیف محمد ابوزهره‌، صفحه‌ی ٢٢٧- 234مراجعه شود.